هنگامی جامعه ی سالم و متعادلی خواهیم داشت که افراد بتوانند با برخورداری از سلامت روان در عرصه های اجتماعی به فعالیت بپردازند. انکار نا به سامانی های روانی جامعه کمکی به رفع آنها نمی کند و از آن جا که هر اجتماعی فرهنگ، قوانین، کاستی ها و اختلالات خاص خود را دارد؛ بررسی شناخت، راه حل ها و درمان های مخصوص به خود را نیز می طلبد. در تمام دنیا نوع برداشت از بیماری های شدید روانی متفاوت از تلقی بیماری های جسمی است. قسمتی از این نگرش مربوط به همراه یا نزدیک دانستن این بیماری ها با “خشونت” بوده و بخشی هم ناشی از عدم درک تجربیات غیر طبیعی ناشی از اسکیزوفرنیا و بیماری روانی ست. افراد سالم جامعه از این بیماران فاصله می گیرند و تمایلی به کار کردن، ازدواج، دوستی و زندگی نزدیک با آنها را ندارند.۱
اسکیزوفرنیا (schizophrenia): سندرم ویرانگری است که شناخت، هیجان، ادراک و سایر جنبه های رفتار و روان را درگیر می کند. هیچ اختلال روانی پیچیده تر و عجیب تری از اسکیزوفرنی وجود ندارد.اسکیزوفرنی اختلالی است با نشانه های متعدد که آشفتگی در محتوای فکر، ادراک،عاطفه، درک خود، انگیزش، رفتار و عملکرد میان فردی را شامل می شوند. اسکیزوفرنی و اختلالات وابسته (مثل اختلال هیجانی) با توجه به نشانه های سایکوتیک هذیان (delusion) و توهم (hallucination) مشخص و طیف سنجی وسیعی از رفتارها را شامل می شود. در اسکیزوفرنی بیمار از نشانه های سایکوتیک و هم چنین عملکردی رنج می برد.
مددکاری اجتماعی: مددکاری اجتماعی یک حرفه مبتنی بر عمل و یک رشته دانشگاهی است که توسعه و تغییر اجتماعی، انسجام اجتماعی و توانمند سازی و آزادسازی افراد را ارتقا می دهد. اصول عدالت اجتماعی، حقوق بشر، مسئولیت جمعی و احترام به تفاوتها (diversities) جایگاه مرکزی برای مددکاری اجتماعی دارند. مددکاری اجتماعی با تکیه بر نظریات مددکاری اجتماعی، علوم اجتماعی، علوم انسانی و دانش بومی افراد و ساختارها را در بررسی چالشهای زندگی و تقویت بهزیستی (being-well) درگیر می کند.
CBR(توانبخشی مبتنی بر جامعه): فرآیندی برای توسعه خدمات توانبخشی در سطح ملی و برابرسازی فرصت ها و افزایش حضور افراد دارای ناتوانی در جامعه است که از طریق مشارکت افراد دارای ناتوانی، خانواده های آنان، جامعه محلی و نظام بهداشتی، درمانی، آموزشی، حرفه ای و خدمات اجتماعی اجرا می شود.۲
توانبخشی روانی – اجتماعی: مجموعه ای از مداخلات درمانی که کلیت و یکپارچگی فرد، یعنی روان، جسم و روح را مورد توجه قرار می دهند. این رویکرد موجب بهبود عملکرد فردی، پیشرفت مدیریت فردی بیماری و در نهایت منجر به تسهیل فرآیند درمان فرد می گردد.
این تعریف ها مقدمه ای برای معرفی حلقه ی متصل و جدا نشدنی توانمندی برای یک بیمار اسکیزوفرن است که در کنار یکدیگر معنا و مفهوم توانبخشی، توانمندسازی و نقش مددکاری اجتماعی را درخشان تر میسازند. مددکاری که یکی از اهدافی که به دنبال آن است رسیدن به توسعه اجتماعی است، توسعه ای که هدف آن حل مشکلات اساسی تمام اعضای جامعه و بهبود شرایط اجتماعی آنان است (با اعتراف به اینکه امروزه دیدمان در غالب مباحث توسعه جوامع به سمت مفهوم توسعه فراگیر سوق پیدا کرده است. توسعه فراگیر، به معنی منظور کردن و دخالت دادن همه افراد است، به ویژه کسانی که به حاشیه رانده شده و اغلب در معرض تبعیض قرار دارند) به عنوان یک مددکار اجتماعی رسالتی بر دوش داریم که زمانی که مبحث ارائه خدمات ششگانه به معلولین مطرح است باید ساختار و چهارچوب مشخصی داشته باشد و این میسر نیست مگر با نظارت سازمانی که متعهدانه در پی ارتقاء مددکاری اجتماعی و به دنبال بهزیستی بیماران اعصاب و روان من جمله اسکیزوفرنیا باشد، بیماری که عمیقاً گسلنده و دردآور است. این بیماران طرد شدگانی هستند که معمولاً از خدمات اجتماعی بی بهره اند و نیاز به فردی است که به پشتوانه نظارت و حمایتی که از آن می شود در پی به رسمیت شناساندن نقش آنها در اجتماع باشد. نقش مددکاری در مقایسه با حرفه های دیگر در خدمات اجتماعی و بهداشتی شخصیتی متمایز دارد آنها افراد حرفه ای آموزش دیده ای هستند که می توانند به فرد مبتلا به اسکیزوفرن و خانواده ی آنان در کنار آمدن با مشکلات یاری دهند. به بیمار جهت ایفای نقش مؤثر در جامعه و توانمندسازی و به خانواده او جهت کنار آمدن با ناتوانی یکی از اعضای خانواده (بیمار اسکیزوفرن هیچ گاه به کیفیت اولیه زندگی خود نمی رسد) کمک می کند.
متأسفانه از زمانی که مقوله مددکاری اجتماعی عمومی، که مددکاران اجتماعی را ملزم به برخورد با همه ی مشکلات می کند مطرح شده است، بسیاری از مددکاران موفق نشده اند در زمینه ی کار با بیماران روانی به تجربه کافی دست یابند. علاوه بر آن، افزایش بار کاری آنان، هم در زمینه سهل انگاری مراقبتی و سوء رفتار با کودک و هم سالمندان سبب شده است که بر مشکلات بیماران اسکیزوفرنیا (اعصاب و روان) اولویت کمی داده شود. حال آنکه بر چه کسی پوشیده است که داشتن اطلاعات تخصصی در زمینه ی بیماری روان پریشی همچون اسکیزوفرنیا برای مددکاران اجتماعی بسیار اهمیت دارد؟ آنها زمانی با بیمار و خانواده ی او برای نخستین بار رو به رو می شوند که در شرایط بحرانی قرار دارند که برقراری هرگونه رابطه سازنده دشوار به نظر می رسد.۳
با اذعان به مسائل مطروحه فوق، تا زمانی که مددکاری اجتماعی به صورت ساختار اداری و سازمانی در خط مشی مدیریت گنجانده نشده و برنامه مدونی برای مددکاری اجتماعی در رابطه با حمایت از بیمار اعصاب وروان صورت نپذیرفته، ایفای نقش مددکاری اجتماعی، در سیستم درمان با مشکلات مواجه خواهد بود و تسلسل چرخه معیوب بازگشت بیمار به تنهایی و انزوا همچنان باقی خواهد ماند و ایفای نقش آن در اجتماع به آرمانی دست نیافتنی تبدیل خواهد شد. این آرمان به بار نخواهد نشست تا زمانیکه مددکاران اجتماعی در قالب یک نظام نامه مشخص، مصوب و سازمان یافته به فعالبت بپردازد و رشته ی مددکاری اجتماعی به صورت تخصصی در هر یک از حوزه های آسیب اجتماعی آموزش نبینند و ارائه خدمات نکنند. به واقع نظام نامه مصوب می تواند مددکاراجتماعی را در راه پر فراز و نشیب حمایت از بیماران اعصاب و روان (اسکیزوفرنی) که بیماری غم انگیزی است و کمتر به آن توجه شده است یاری دهد به طوری که از نظر حقوقی و سازمانی امکان خدمت رسانی برابر به این قشر از بیماران فراهم باشد.
نویسنده: مریم سیاه پوش | مددکار اجتماعی بیماران اسکیزوفرنیا
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران
۱٫بازگرداندن بیماران روانی به جامعه،نویسنده جولیان لف،ریچارد وارنر؛گروه مترجماندکتر بابک جعفری و دیگران،چاپ اول۱۳۸۸،نشر دانژه
۲٫مجموعه خلاصه مقالات دومین کنگره علمی توانبخشی مبتنی بر جامعه و مراقبت در منزل(CBR&HBC)،دفتر امور مراکز توانبخشی و مراقبتی ،چاپ اول ۱۳۹۴،نشر سازمان بهزیستی کشور
۳٫زندگی با اسکیزوفرنی(راهنمای عملی برای بیماران و خانواده ها)،برندا لینتنر،ترجمه مهشید فروغان،تهران،اندیشه آور،۱۳۸۶